روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟

ساخت وبلاگ
دارم The Company You Keep را می‌بینم که خوابم می‌برد؛ بین خواب و بیداری و هزار فکر و خیالی که مغزم را روز‌به‌روز انباشته‌تر می‌کند ـ و مگر که این خصلت پوزیدون‌ها نیست؟ ـ ضبط صوت ذهنم آهنگ تیتراژ فیلم روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟...ادامه مطلب
ما را در سایت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salsabill بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 12:07

شبح در تاریکی گفت: محتضر را یا می کشند یا حیات دوباره می بخشند. گفتم: و چه بسیار که در مرگ زندگانی است. گفت: زندگی بدون رؤیا نیستی است. نگاهش کردم: آدمی از ناشناخته ها می ترسد. نزدیک تر آمد. خودم را د روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟...ادامه مطلب
ما را در سایت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salsabill بازدید : 59 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 12:07

  به مرگ می‌اندیشم و ناگزیرم؛ ازآن‌رو که زندگی می‌کنم. می‌اندیشم به اینکه در میانۀ راهی هستم که دوستش دارم و دلم نمی‌خواهد تمام شود و مگر برای خواسته‌ها و آرزوها و تجربه‌ها و حسرت‌ها و حتی احساس بدبخت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟...ادامه مطلب
ما را در سایت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salsabill بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 12:07

  «قبل تو با خیلیا رابطه داشتم گلسا...»   کلمه‌ها با فضای آرام مکالمه تضاد کامل داشتند. از حرفش جا خورد. دوباره موجود خبیث حنجره غافلگیرش کرده بود. نمی‌گفت این را اگر گلسا نمی‌خواست جای اسب باشد، اگر روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟...ادامه مطلب
ما را در سایت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salsabill بازدید : 62 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 12:07

راهمان جدا شده بود از هم؟ از کی؟ چطور؟ یادم نیست. شاید از همان روزی که نشستی روبرویم و گفتی فکرهایت را کرده‌ای و دلت می‌خواهد دکتر باشی و استاد باشی و دانشمند. گفتی راهش این است که بروی و من به جای اینکه کاری کنم یک نفر باشیم با یک زندگی، به جای اینکه بگویم هر تصمیمی که بگیری کنارت می‌مانم، خودم را جدا کردم از تو و گفتم هر کاری راحتی بکن، جلوت را نمی‌گیرم.

 

-نسیم مرعشی، پاییز فصل آخر سال است، تهران: چشمه، 1393،ص 112.

*مولوی

روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟...
ما را در سایت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salsabill بازدید : 52 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 12:07

 

زن پیری هم هست که هر بار می‌گوید «سیاست خانم، از بی‌سیاستی خودت بوده.» و من دوست ندارم برای کسی بگویم که حتی مارگارت تاچر هم در خانه چیزی نداشت به‌جز زنیت‌اش. که فوقش با آن می‌توانست دل کسی را نگه دارد. تو دلت رفته بود، ماندن نداشتی دیگر. هیچ‌کس نمی‌توانست نگهت دارد، چه برسد به من که دستهایم دور تنت باز بود و خودم پَرَت دادم.

 

-نسیم مرعشی، پاییز فصل آخر سال است، تهران: نشر چشمه، 1393، ص 113.

روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟...
ما را در سایت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salsabill بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 12:07

«عشق یک چیز عتیقه است که با عتیقه‌فروشی فرق دارد. عشق عتیقه گران‌قمیتی است که آدم باهاش زندگی می‌کند، اما عتیقه‌فروشی پر از وسایل گران است که حالا از زندگی خالی شده.» یانوشکا چشم دوخته بود به راه رفتن روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟...ادامه مطلب
ما را در سایت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salsabill بازدید : 43 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 12:07

  تو از آن معدود آدم‌هایی هستی که در برابرت نمی‌دانم که چه چیز درست است و چه چیز نه. و تنها سبب این سردرگمی من خود تویی. می‌آیم، می‌بینمت و انگار چیزی مثل آن سال‌ها شده است. انگار که تو خواسته‌ای که مثل آن سال‌ها بشود. من مشوشم، درگیرم و این بار اینقدر برایم واضح است که دیگر نیاز به خواب‌های نمادین نیست. چقدر هولناک بود آن دو سال پیش که ناخودآگاهم بی‌رحمانه حضور تو را به یادم آورد. من می‌ترسم از روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟...ادامه مطلب
ما را در سایت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟ دنبال می کنید

برچسب : روایات,روزمره,قدمی,نرفته, نویسنده : salsabill بازدید : 64 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 7:06

ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند / دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش* میم می‌گوید: «می‌خواهم جدا شوم.» می‌گوید: «بار آخر مادرشوهرم گفت که میم اهل زندگیه، ولی دوستاش خرابش می کنن.» می‌گویم: «غلط کرد ...» و به حرمت زندگی زناشوییِ حتی از‌دست‌رفته میم، ناسزا نمی‌گویم. مادر آن آقا ما را می‌گفت. ما جمع زنان تحصیلکرده این مملکت را. ما زنانی که مدام پی روانشناسی بوده‌ایم و تهذیب اخلاقی. همین ما که برای روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟...ادامه مطلب
ما را در سایت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟ دنبال می کنید

برچسب : آستانه,فصلی,بیستم, نویسنده : salsabill بازدید : 46 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 7:06

چگونه می‌توان چیزی معمولی را خواست در جهانی که مدام تبلیغ بهترین‌ها می‌شود؟ چگونه می‌توان کسی متوسط‌الحال را دوست داشت زمانی که همه به دنبال بهترین‌اند؟ چطور می‌توان در وصف لیلی‌ای گفت که الهه زیبایی نیست، وقتی که همه به دنبال روزبه‌روز زیباتر شدن‌اند؟ این همان کمالی است که فلاسفه یونان قدیم دنبالش بودند؟ همان عالم معناست که عرفا می‌خواستند به آن برسند؟ یا همان بهشت برینی است که ادیان ابراهیمی بش روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟...ادامه مطلب
ما را در سایت روایات روزمره: هرکسی از ظن خود شد یار من؟ دنبال می کنید

برچسب : روایات,روزمره,باخته,دیوانه,رویی,بودیم, نویسنده : salsabill بازدید : 59 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 7:06